درس پس دادن!
سلام
چند روز پيش پسرك خودش رو در wc منزل پدرم حبس و در را از داخل قفل كرده بود*. هر راهي رفتيم تا بلكه در را باز كنه نكرد كه نكرد و در جواب فقط مي گفت:نمي تونم! نميشه!
آخر كار هم يهو به سرم زد كه برم از همسايه طبقه پائين كليد wc شون رو بگيرم بلكه در باز بشه و تو مدت اسارتش همه نگرانيمون از اين بود كه نكنه به گريه بيفته...
خلاصه بنده خدا آقاي همسايه را از خواب ناز بيدار كردم و با شرمندگي تمام درخواست كليد كردم ازشون...
بماند كه با درخواست عجيب غريب من اون هم اول صبح اون بنده خدا حسابي شوكه شد و يه آن هنگ كرد و چشماش از حدقه زد بيرون بالاخره در را باز كرديم و قضيه به خير گذشت.
ديروز بنده داخل wc در حال مسواك زدن بودم كه پسرك طبق روال هميشه شروع كرد به اجراي قصه شنگول و منگول...بعد گفت: مامان در قفله؟... گفتم: بله...گفت: نمي توني بازش كني؟...گفتم: نه (منظورم اين بود كه دستم بنده)...گفت: من بلدم بذار بهت ياد بدم...اول قفلو صاف كن...بعد بچرخون اين وري...بعد ...
تازه متوجه شدم كه طفلي با خودش فكر كرده منم مثل خودش اون تو گير افتادم و داشت روشهاي خودم رو به خودم ياد ميداد
* منزل خودمون هم چند باري اين كار رو كرده ولي قفل در خودمون خوبيش اينه كه از بيرون هم باز ميشه، فقط كافيه وسيله اي مثل قاشق، چنگال و ... در دسترس باشه.